یک فرهنگ لغت کامل فارسی به کوردی (سورانی)
یک فرهنگ لغت کامل فارسی به کوردی (سورانی) - 2 جلدی فرهنگ فارسی به سورانی (گۆڤهند و زنار)
فرهنگ لغت " هه ژير " فارسي به كردي
اسامی كردی همراه معنی فارسی
- ئاسو (افق)
- ئاکام (عاقبت، سرانجام)
- ئاکو (قلهٔ کوه)
- ئاگرین (آتشین، نام یک کوهستان)
- ئامانج (آماج، هدف)
- ئاوات (امید)
- ئارتین (شعله و گرمای آتش)
- ئازا (دلاور، همریشه با آزاد)
- باگرو (تندباد)
- باهوز (گردباد)
- بارزان (نام منطقهای در کردستان عراق)
- بهلین (پیمان)
- بههیز (نیرومند)
- بهرزان (بلندپایه)
- بهرههم (ثمره)
- بهتین (آتشین)
- بلیسه (شعله، اخگر)
- بلیمهت (دلاور)
- بروسک (جرقه)
- بروا (ایمان)
- بریار (تصمیم)
- بوران (بوران، اصل این واژه را مغولی دانستهاند)
- چیا (کوهستان بلند)
- چومان (نام رودی مرزی در باختربانه)
- دالاهو (کوهی در کردستان)
- دانیار (بخشنده)
- دهرسیم (منطقه درسیم در ناحیه کردستان ترکیه)
- دیار (دیار، پیدا)
- دیاكو(دیاکو، بنیادگذار دودمان ماد)
- دیمهن (چشمانداز)
- ئهگید (دلاور)
- ئهلهند (تیغ آفتاب، نخستین پرتو بامدادی خورشید)
- ئهردهلان ( اردلان)
- ئهردهوان ( اردوان)
- ئهژدهر ( اژدر)
- ئهویندار (عاشق)
- فهرهاد ( فرهاد)
- فریا (نجات، «همریشه با واژه فریاد»)
- گوران(نام شاخهای از کردان)
- گووهند (نوعی رقص کردی)
- هاوری (همراه)
- هاوراز (همراز)
- ههلمهت (هجوم ناگهانی، دگرگونشده واژه عربی حَملة)
- ههژار (ندار و فقیر)
- هیمن (متین)
- ههلکهوت (فراز-رونده، چیره)
- ههلو (آله، عقاب)
- ههورام ( اورمانی، شاخهای از کردان)
- ههوراز (فراز و نشیب)
- هیژا (گرامی، محترم)
- هیرش ( یورش: اصل این واژه مغولی است)
- هیوا (امید)
- هوزان (آوازهخوان)
- هیدی (آرام)
- ههندرین (نام کوهستانی در کردستان)
- هوگر (علاقهمند)
- ژاوهرو ( ژاورود)
- ژوان (گفتگوی عاشقانه)
- ژیر (هوشمند، («همریشه با واژه زیرک»)
- ژیلهمو (اخگر)
- ژیوار (تمدن)
- ژیهات (کاردان، ماهر)
- کاروخ (نام کوهستانی در کردستان)
- کازیوه (پگاه)
- کارزان (کاردان)
- لاس (گونهای درخت سختچوب، از شخصیتهای داستان لاس و خزال)
- لاوچاک (جوان خوشسیما و درستکار)
- لیزان (وارد و کاردان)
- مانشت(کوهی زیبا در ایلام)
- مهردوخ ( نام خدای سومری و بابلی)
- مهریوان ( مریوان)
- نهبهز (تسلیمناپذیر، نستوه)
- نههروز نوروز)
- نهوشیروان ( انوشیروان)
- نهکهروز (نام کوهی در جنوب غربی سقز)
- نچیروان (نخچیربان، شکاربان)
- پهژار (افسردهدل)
- پهشیو (هراسان و افسردهدل «همریشه با پژمان»)
- پشتیوان (پشتیبان)
- پشکو (شکوفه)
- رامان (در شگفت بودن، تحیر)
- رامیار (چوپان)
- ریبوار (رهگذر)
- ریوان (رهگذر)
- ریباز (راه و شیوه)
- ریناس (رهشناس)
- ربین -- ر کسره دار
رهشناس ، دورنگر، راهبین ، دوراندیش ، آینده نگر)
- ریبین (دورنگر، راهبین)
- ریزان (وارد، ماهر)
- رزگار (رستگار، آزاد)
- ساکار (پاک و ساده)
- سه یوان( کوهی در ایلام)
- سهردار ( سردار)
- سهرکهوت ( پیروز)
- سمکو (کوتاه و دگرگونشده واژه سامیاسماعیل)
- سیروان(نام رودی در کردستان)
- شا هو (نام کوه)
- شهمال (توفان)
- شیرکو (احتمالاً شیر کوهستان)
- شوان (شبان، چوپان)
- تیریژ (پرتو، فروغ)
- وریا (هوشیار)
- خهبات (مبارزه، از مصدر خهبتین: مبارزه کردن، برخی منابع ریشه آن را دانستهاند).
- زاگروس (زاگرس)
- زال (حکمران، چیره)
- زانا (دانا)
- زانیار (دانشور)
- زمناکو (نام کوهستانی در کردستان)
- زوران (تلاش، کشتی)
- زریان (نام یک نوع باد)
- زهردهشت
سردشت(نام شهری در کردستان ایران)
نامهای دختران
- ئاڤان (نام کوهستانی در کردستان)
- ئاڵێ (دختر مو بور)
- ئالا (بیرق، پرچم)
- ئالان (نام کوهستانی در کردستان)
- ئاسکی (از واژه "ئاسک" به معنی آهو)
- ئاونگ (شبنم)
- بهیان (بامداد)
- بهفرین (برفی)
- بهناز (نازدار)
- بیخال (نام کوهستانی در کردستان)
- پرشنگ (اشعه خورشید-پرتو)
- جوان (زیبا)
- چاوجوان (زیباچشم)
- چاورهش (سیهچشم)
- چنور (نام گلی خوشبو)
- چرو (غنچه)
- چیمهن (سبزه و طبیعت)
- چوپی (نوعی رقص کردی)
- دیلان (نوعی رقص کردی)
- دلنیا (دلگرم و مطمئن)
- دلووان (مهربان)
- دیانا (نام شهری در کردستان عراق)
- دیمهن (چشمانداز)
- ئهسرین (اشک)
- ئهستیره (ستاره)
- ئه سمه ر( گندمگون)
- ئهوین (مهر، عشق)
- فرمیسک (اشک)
- فینک (خنک و دلچسب)
- گلاره(چشم)
- گهلاویژ (ستاره شباهنگ)
- گولاله (لاله)
- گزنگ (پرتو خورشید)
- کالێ (دختر چشم آبی با گیسوان طلایی)
- کانی (چشمه)
- کهژال (آهو، گونهای از واژه خهزال=غزال)
- کویستان (كوهستان)
- کوردستان (كردستان)
- میدیا (سرزمین ماد)
- مزگین (مژده)
- مههاباد ( مهاباد)
- نازار(دوست داشتنی)
- نهشمیل (خرامان)
- نهرمین (دلپذیر، مهربان)
- نهخشین (آراسته، دارای نقش و نگار)
- نیاز ( دعا)
- نیان (لطیف، دلپذیر)
- نیشتمان (میهن)
- روژ (خورشید)
- روژین (خوروَش)
- روناک (روشنا)
- ریژنه (باران تند در هنگام آفتاب)
- سهما (رقص، سماع)
- سروشت (طبیعت)
- سروه (نسیم)
- سوکار (نام کوهستانی در کردستان)
- سوما:روشنایی
- شیلان ( نسترن)
- شلیر (۱. سوسن ۲. لاله)
- شوخان (شوخ و شنگ)
- شنه (نسیم آرام و دلپذیر بهاری)
- شهپول (موج، آبخیز)
- تهنیا (تنها)
- تریفه (نور مهتاب)
- تیروژ (پرتو خورشید)
- تارا (ستاره، اصل این واژه هندی است که به متون قدیمی فارسی و کردی راه یافته)
- ڤیان (عشق)
- خهزال (غزال)
- خوزگه (آرزو، حسرت)
- خوناو (باران آهسته و دلپذیر)
- زهینو ( زینب)
- زین (نام دختری در یکی از منظومههای عاشقانه کردی، دگرگونشده زینب)
- هاوین (تابستان)
- ههلاله (لاله)
- هیرو (گل ختمی)
معرفی چند فعل در زبان كوردی كلهوری
معرفی چند فعل در زبان كوردی كلهوری
فعل هایی كه در زیر آورده می شو د با ( هه ل ) یا ( ئه ل ) شروع می شوند
هه لمژین : مكیدن
هه لو یژ ا نن : انتخاب کردن
هه لو یژ یا گ : انتخاب شده ، منتخب
هه لخه له تا نن : فریب دادن
هه لپا چا نن : هلاک شدن در اثر مصرف سم یا هر ماده ی خطر ناک که باعث آسیب به جهاز هاضمه شود
هه لكه نین : چیزی را از ریشه و بن كند ن
هه لسان : برخاستن از زمین ، برخاستن از خواب
هه ل قورانن : سر كشیدن و نوشیدن مایعات
هه لپر و یچگانن : قطع كردن و بریدن
هه لدان : برپا كردن ، بر افراشتن
هه لوه سانن : به هم متصل كردن ، با هم ردیف كردن كلمات (شعر گفتن )
هه لو یرانن : انداختن دكمه ، بستن در
هه لوه شانن : پرتاب كردن
هه لپلیان : برگشتن ، مسیر خود را تغییر دادن
هه ل چرچگیان : دچار ترس ناگهانی شدن
هه لواركیان : ترسیدن در اثر شنیدن صدای ناگهانی
هه ل پیچانن : جمع كردن فرش ، لوله كردن پارچه و فرش
هه ل چه ره قیان : تركیدن در اثر گرمای آتش
هه ل كلاشین : لایه برداری و تراشیدن ، پوست كندن چوب
هه ل مالین : جمع كردن ، بالا زدن آستین
هه لگریان : حالت جمع شدن در اثر رسیدن حرارت آتش
هه لكردن : جمع كردن نخ بر روی قرقره یا دوك ، سازگاری پیدا کردن و با کسی ساختن
هه لپه یشتگیان : گره خوردن نخ و كاموا
هه لپراشیان : تكه تكه شدن در اثر شكستن
هه لدرومیان : آماس كردن و جدا شدن گچ از دیوار
هه لتو قیان : تركیدن ، تركیدن تاول
هه لقو ر تیان : قطع شدن ، بریده شدن
هه لگو و شانن : فشار آوردن
مثال : هه لگوشام له قول و ده ر چگم : به پایم فشار آوردم و فرار كردم
هه لته ره قانن : منفجر كردن
هه لكرانن : كشیدن بر روی زمین ، كشان كشان بردن
هه لدو یر ا نن : به هم دوختن دو چیز به یكدیگر ، دوختن در گونی
هه لپلگیان : چسبیدن مانند چسبیدن گل به کفش به هنگام راه رفتن
هه لته کانن : کندن چیزی که به سطح زمین چسبیده مانند سیمان و آسفالت
هه لقرچیان : سوزش زخم در اثر رسیدن آب ، نمک یا مواد دیگر
هه لکفیان : تاول زدن
هه لفلیقانن : مخلوط کردن با روش چنگ زدن مانند مخلوط کردن آرد و آب ، مالیدن چشمها با دست
مثال : چه وه یلم هه لفلیقانم : چشمهایم را با دست مالش دادم
نسبت های فامیلی در زبان کوردی کلهوری
بنه ماله : خانواده
خیزان : زن و بچه ، اعضای یک خانواده
باوان : خانواده ی پدری ، اقوام و خویشان پدری
خالووان : خانواده ی مادری ، اقوام و فامیل مادر
باوگ : پدر
دالگ : مادر
باپیر : پدر بزرگ
نه نگ : مادر بزرگ
خوه یشک : خواهر
تاتی : آبجی
برا : برادر
کاکه : داداش
مه مو : عمو
خالوو : دایی
میمگ : عمه ، خاله
برا زا : برادر زاده
خوار زا : خواهر زاده
کوره ر زا : نوه ی پسری
دویه ته ر زا : نوه ی دختری
ئامو زا : پسر عمو ، دختر عمو
میمزا : خاله زاده ، عمه زاده
باوه ژن : زن بابا
برا ژن : زن داداش
خالوو ژن : زن دایی
مه مو ژن : زن عمو
ئاموزا ژن : زن پسر عمو
زاوا : داماد
وه یو : عروس
هاو زاوا : باجناق
ها وه یو : جاری ، دو زن که عروس یک خانواده هستند
هه و : هوو ، دو زن که یک شوهر دارند
شو یرا : برادر شو هر
دش : خواهر شوهر
خه سویره : پدر زن ، مادر زن
خه سو یران : اقوام وخویشان نزدیک عروس
گورده : فرزند از شوهر قبلی که زن با خود به خانه شوهر می آورد ، نسبت فرزند با ناپدری
ژن : زن
پیاگ : مرد
کور : پسر
دویه ت : دختر
ئافره ت : زن
توضیحات تکمیلی
در کوردی کلهوری کلمه ی ( کاکه ) به معنای برادر بزرگتر می باشد و در بعضی خانواده های کلهور به پدر می گویند کاکه
باوانی (باوه نی ) : به زمین و ملکی که خانواده ی عروس به نام عروس می کنند باوانی گفته می شود